Sunday, September 26, 2004

خماری


دوست نداشتم این حرف ها رو جلو خيلی آدم هاي ديگه بزنم
اما چه ميشه کرد
هيچ وقت دوست نداشتم که بيام تو بلاگ ام از این حرف ها بزنم
می خواستم این جا يه جایي باشه که به شوخی و خنده يک سری حرف ها رو به بقيه بزنم
اما ظاهرا" جاي ديگه اي نيست که بتونم این ها رو بگم
مجبورم خيلی هاش رو سانسور کنم که مدهور الدم نشم به خاطر خيلی چيز ها .
بگذريم
از با حالی نيست حرف هایي که مي زنم
چند روزی است که يه آيه ذهنم رو مشغول کرده خيلی مشغول کرده ازش خوشم مي آد
آيه 72 سوره ی حجر
که می گه لعمرک انّهم لفی سکرتهم يعمهون
مصداقش فقط قوم لوط نيست نگاه که ميکنم خدا خيلی جا ها داد مي زنه !!!! به خودم که نگاه می کنم به در و برم که نگاه می کنم به کار هاي که بدون فکر می کنم وعجيب که آدم کاری کنه و فکری نکنه و بعد مي بينه که ای ... لفی سکرتهم يعمهون مثل يه آدم مست که تلو تلو بخوره
اخه خدا مي خواد اینجا چی بگه که ميگه به جان تو .... خدا اصلا" چرا قسم مي خوره
يعمهون بودن تو خمار مستی نشگی .يه جوری که خود آدم نمي فهمه



يا حق

Saturday, September 25, 2004

hamishe ....

aay aadamaa
aay adamaa
engaar dare baaroon mi aad
ama faghat roo goone haam
ama faghat roo goone haam


kaash mi shod ahangesh ro ham nevesht!!!!!!!!!!!!!!!!

(ye roozi yeki porsid SEDA YE GHALB chie
man ghalbam ro vaghti shenakhatm ke khodesh too chesh maam khoord mishe mi aad paaeen)


ya hagh

Friday, September 24, 2004

دل آدم زود تنگ می شود


اکنون ساعت 12:32 دقيقه است و از تهران به این بزرگی هيچ باقی نمانده جز غباری کوچک مثل دود هواپيما که بنيشند روی قلب آدم هميشه دنيا همين بوده
ميگذرد
گر چه .....


یا حق

Monday, September 20, 2004

از ما به دور

ما و مردن؟!!!!!!!!
بعيده!!!!!
از حالا به دور باشه!!!!!!!!!!!!!!!!
اصلا" ما رو چه به مردن!!!!!!!!!!!!!
تازه اول کر کری ماست!!!!!!!!!!
اول جوونی. خدا به دور!!!!!
ما که چهار ستون بدنمون سالمه ماشال.هواسمون هم که تو کوچه خيابون جمع جمع. که تصادف هم نکنيم .تازه تصادف هم مال آدم هاي 40 سال بالاتره که هواس ندارن يا تو خيابون دارن تو کله ها شون دختر فلان همسايه رو شوهر ميدن يا با ريس اداره دعوا می کنن هواسشون که نيست.!!!!!
ما که مشاالا هزار ماشالا...!!!!! هم هواس داریم. هم اینکه يه بدن داريم (چشم نخوره هيچی ش نيست ) حتا سالی دو تا مسکن هم نمي خوريم يه لگد بزينم تا خونه همسايه بالا یي می لرزه ما و مردن؟؟؟؟!!!!!!
هالا هالا ها مونده که کسی برای ما گريه کنه سکته ؟؟؟!!!!!!
ما او سکته؟؟؟؟؟؟ بعيده ما که هنوز 20 سالمون هم نشده
اه خسته شدم از بس گفتم مردن حرف خوب بزنيم
ببين نيمه شعبان عقد منصوره اینا است خوش بخت شن الاهی به هم ميان !!!! آره ديگه مهريه اش فلان قدر سرويسش هم بهمان قدر!!!
ببا تا وقتی از این حرف ها داريم چرا از مردن بگيم
هنوز مونده ما جوونی کنيم ..................................




یا حق

Friday, September 17, 2004

salam

adam az har jaa ke fahmid ghalat karde tobe mi kone na?
:)
gar che ghalat kardan vaghean gerye avare

Friday, September 10, 2004

ما تدری نفس......



نگاه که می کنی همه چيز ناپايداره نگاه که می کنی هر چه قدر لذت هاعميق باشندبازهم تموم مي شن نگاه که می کنی هر کاری کنی بازهم هيچ چیز پايدار نيست
آخرش همه اش درده.آخرش وقتی تموم بشهL!!!!
اصلا" همين فکر ها:فکر تمام شدنش همه چیز...تو کامت تلخ ميشه

اما! اما!...
بابا ،مگه قرار بمونی؟
اگر هميشه هم تو شيرين ترين لذت ها باشی
اگر هميشه ....
چی بگم بازم می دونی تا آخرعمرت نمي مونه
اصلا" عمرت نمی مونه که بخواهد چيزی تا آخرش بمونه

يکی نهيب ميده بابا همينه دنيا همينه
اشک هاتو پاک می کنی
نفس عميق مي کشی مي گی: بسه!!!! همين باشه
نقدش دستمه الان
بعدن هم خاطره ي خوشش
بعد هم خدا يا چی بگم؟؟؟
چی ميشه اون ور خط هم همين جوری که نه !!!خيلی بهتر باشه

دلت غش وضعف مي ره
چون در هرصورت نمي دونی که فردا چه خبرهست فردا چی روزيت ميشه فردا کجا .....
بازم هميشه حتا برای این جا هم اميد داری
شاید یه روزی..........


يا حق

Tuesday, September 07, 2004

سلام

بد دلم گرفته حتا نمي تونم برای این جا بنويسم احساس می کنم رو خيلی از باور هاي اخلاقی که قبولشون داشتم پا گذاشتم (باور هایي که خيلی هاش رو در حال حاضر قبول ندارم باور هاي که زمانی قبولشون داشتم و مال این جامعه است ) برای همين نمي تونم بنويسم چيزی فعلا"
يا حق