Saturday, September 22, 2007

1_ساعت حدود 9:30 وکلاسم تشکیل نشده بود و رفتم سایت که کمی وقت کشی کنم .نشستم و وسایلم را پهن کردم دکمه ی روشن کامپیوتر را که فشار دادم آه از نهاد نفر کناری بلند شد.ظاهرا بنده ی خدا یک ساعت و نیم برنامه نوشته بوده :دی
2_برادرم پای لپ تاپ نشسته بود و داشت با تلفن حرف می زد .بابا می خواست یک کاری کند که به یک تبدیل دو شاخه نیاز داشت .اولین دو شاخه ای که دیدم را دادم بهش .اما برادرم فقط تا نیم ساعت نگاهم کردم _توضیح این که این لپ تاپ که ازش صحبت می کنم مال زمان بیل کیلینتون بوده و باطری اش از کار افتاده تنها در حال حاضر فقط برای دانلود کردن استفاده می شود ظاهرا چند ساعتی بوده که داشته یک چیزی دانلود می شده!