Monday, March 05, 2007

یک خاطره

وبلاگ ها را نگاه می کنم خیلی وبلاگ دار ها رفته اند ،خیلی ها خانه ی شان را عوض کرده اند ،بعضی ها هنوز می نویسند ،بعضی.....
بعضی ها هم مثل من یا وقتش را ندارند یا حوصله اش را یا وقتی هر دوی این ها هست کامپیوترشان فونت فازسی ندارد .
خلاصه حرف ها زیاد است به ترتیب از آخر به اول
اردو(برگشت):


_راه آهن برگشت .بچه ها دارند فکر می کنند که ببینند چه راه حلی می توان برای اینکه اساتید و همراهان گرامی این قدر نخواهند به همسرانشان در کوپه هایی که درست بین دختر ها قرار دارد سر بزنند می توانند بیاندیشند.
_داخل قطار ی که تازه راه افتاده چند استاد عزیز و همراه عزیز تر اصرار که همین الان خانم های ما بیاییند به این کوپه های آخر که حد فاصل بین خانم ها و آقایان است (البته بهتر از این بود که در آن راه رو های عریض قطار!آن ها بروند پیش آن یکی ها!!!) از آن طرف همسران همراهان گرامی اعتقاد دارند که جایشان خوب است !!!
_از قضا بوفه ی قطار بین سه تا از کوپه های خانم ها(که اصلا یکی از آن ها کوپه موجودات مفلوکی به نام کادر نبود )و باقی کوپه ها قرار دارد برای تشریح اوضاع سه حالت را در نظر می گیریم:
بوفه بین کوپه های آقایان باشد:
خوب واضح و بدیهی است که دختر ها نباید بروند بوفه (خودشان هم معمولا می دانند که این کار نه با وجود راهرو های تنگ قطار درست است و نه با وجود آقایان و جو دانشگاه و جامعه و کمی دقیق تر عبور و مرور از بین پسر ها آن هم به جهت این که بخواهید بروید (حتی چند نفری) تا چایی بخورید یا جایی پیدا کنید که بدون این که مزاحم هم کوپه ای های خوابیده باشید بتوانید بحث کنید یا گعده ای یا ...خلاف ظواهر عرفی_مذهبی است .از طرفی اگر کسی هم چنین خطایی مرتکب شود در همان حد فاصل بین خانم ها و آقایان جلوی امر گرفته می شود و بیسیمی و حضوری و موبایلی به مسئولین محترم خانم ها تذکر داده می شود که به خانم ها نکاتی را گوشزد کنند !!!!

حالت دوم بوفه ی قطار دقیقا بین کوپه های خانم ها و آقایان باشد :
در این حالت با انتقال حد فاصل به جایی که بوفه در محدوده ی آقایان قرار بگیرد مسئله به شیوه ی قبل حل می شود.(البته کلا بدیهی است که اگر این اتفاق هم نیافتد با توجه به این که دراین صورت حضور پسر ها در مکان هایی از این دست خیلی جدی نیست (یعنی خیلی مبادی آداب اجتماعی نیستند )دختر ها خودشان ترجیح می دهند نه مورد اتهام قرار بگیرند و نه کسی به خودش اجازه این را بدهد که بخواهد به آن ها در زمینه ی حفظ ظواهر تذکر بدهد .خصوصا که در اردو های دانشگاه ما حتی به مسئولین واگن ها (کارمندان راه آهن) هم تذکر داده می شود که در واگن ها خانم ها زیاد رفت و آمد نکنند و این قطعا نکته ی قابل سپاسی است که آقایان هم کاری می کنند تا آسایش بچه ها به وئاسطه ی حضور مرد ها مختل نشود و بعضا مزاحمتی پیش نیاید)
حالت سوم بوفه بین سه تا از کوپه های خانم ها وبقیه کوپه های آن ها قرار گرفته باشد :
(البته دو تا از کوپه ها الان در اختیار همسران اساتید و همراهان است )توضیح اضافی که باید عرض کنم این است که به دلیل پاره ای مشکلات که آگاهان خود واقف اند .(مقصر تنها مسئولین اردو نیستند به قول یکی از اساتید دانشگاه تهران ما رفتیم قطار شریفی ها را گرفتیم بیچاره ها مجبور شدند تو بوفه و راهرو بخوابند !!!!) تعداد ما با ظرفیت نامی کوپه ها هم خوانی ندارد.یعنی نه دختر ها و نه پسر ها مثلا 215 تا دختر در31 کوپه قاعدتا قابل توجه است که تقریبا تمامی کوپه ها با حدود 7 نفر پر شده اند.و پسر ها هم وضعیتی مشابه دارند .البته این مشکل در قطار رفت هم مطرح بود اما تصور بکنید که کوپه ی کادر با 12 نفر پر شد (وقتی صبح شد به یکی از دوستان گفتم که مفهوم مجازی ای را به خاطر می آورم که کمر نام داشت اما جز خاطره ی انتزاعی اش چیزی یادم نیست ) قاعدتا در چنین شرایطی خیلی طبیعی است که بوفه متعلق به خانم ها باشد (البته دنیا اصولا خطی پیش نمی رود )شام به سرعت پخش می شود و قاعدتا دوستان کادر به کمک تدارکات رفته اند به آن سوی بوفه (یعنی در سمتی که دختر ها بیشتر اند ) غذا را که پخش می کنیم متوجه می شویم که دیگر امکان بازگشت به سمت کوپه های خودمان وجود ندارد !!!از طرفی یکی از همراهان خانم اردو شدیدا اصرار دارد که جلسه ای با بچه ها داشته باشد و می گوید برویم بوفه .آقایان به طور کامل بوفه را پر کرده اند .همراه اردو را یک جوری راضی می کنیم که در همان کوپه ی خودشان برایمان صحبت کنند و هی در جواب تیکه های ریز و درشتشان می گوییم که نه این طور نیست که پسر ها متوجه وضعیت ما نباشند و قطعا تا صبح نمی مانند فقط منتظرند که وضعیت اسکانشان درست شود . در همین حین معلوم می شود که آقایان قصد زیارت عاشورا خواندن دارند آن هم خوب در سالن اجتماعاتی که مزاحمتی برای کسی ندارد و ان شاالله بعد از زیارت عاشورایشان فقط چند نفر باقی می مانند .بچه ها دست به دامان متاهلین می شوند که تو رو خدا این کار ها را نکنید (البته مستحبات واجب تر از این حرف ها است _ کمی احساساتی بنویسم _دوستان توهم می کنند که ثوابت دعای دسته جمعی آن قدر هست که عده ای را زیر منگنه بگذارند و بعد هم خودشان که خودشان را می شناسند تهجد شبانه ی شان را به نماز صبح وصل کنند و البته این جماعت نسوان تا به حال در کوپه های برگشت نه دعای عهد خوانده اند و نه زیارتی و از بس که این دختر ها نمی فهمند که آدم باید زیارت عاشورا را با دم مداح بخواند و قطعا در چنین شرایطی که حکم قطعی دین است و از ادات !خانم ها باید همکاری کنند که دین حفظ شود و این چه اهمیت دارد که مجبورند در راهرو بیاستند (البته اذعان دارید که در حالت دوم دخترها پایشان را در بوفه نمی گذاشتند ) خلاصه ما به این راضی می شویم که جان مادرتان (بنده ی خدا آقایان م و الف که آن همه جور بی مبالاتی و بی ملاحظگی رفقایشان را پس دادند در همین جا از آن ها صمیمانه تشکر می شود خدا خیر دنیا و آخرتشان بدهد)فقط بگذارید ما رد شویم برویم بخوابیم!!!!(صحنه ای که ما می دیدیم این بود که دوستان مذهبی مان در بین میز و صندلی ها مشغول بحث و گعده و ... بودند و ما 8 نفری دم دستشویی ایستاده ایم در حالی علی القاعده این مکان به علت قرار گرفتن بین خانم ها طبق روال همیشگی اردو ها متعلق به آن ها بود و حضور آقایان در چنین جایی نوعی مزاحمت به حساب می آمد (نوعی یعنی همه نوع) به آقای م می گفتیم که نمی شود این ها بروند ما لااقل برویم بخوابیم آقای م در جواب :"کوپه هایشان جا ندارد ".یکی از خانم ها :"خوب خانم ها هم همین وضعیت را دارند با این تفاوت که درست نیست وسط راهرو بخوابند "....آقای م:"والله منم این رو می فهمم اما فهماندن این به دوستان نیاز به دریل و ابزار جانبی دارد که الان در درسترس ما نیست "....خلاصه راهروی بوفه به اندازه ی عبور ما تخلیه شد.اما تا صبح کماکان دوستان در حال آمد شد بودند .(تصور بکنید یکی از همراهان اردو که خانمش هم اصلا این طرف نیست دست بچه اش را گرذفته که بیاید در واگن ها راه برود !!!!آن هم در این گیر و دار )
تقریبا 11 بود که یک نفر اس.ام.اس زد که فلانی می توانی بیایی این طرف یکی از بچه ها کار ضروری با تو دارد.جواب دادم که من نمی تونم بیام یعنی ترجیح می دهم که از وسط پسر ها رد نشم .بنده ی خدا کارش این قدر ضروری بود که خودش آمد بچه های کادر خواب بودند از طرفی نمی توانستیم در کوپه را باز بگذاریم چون آقایان رد می شدند .می روم بیرون که با هم صحبت کنیم .چندی نمی گذرد که آقا ی الف می آید از حالتش احساس می کنم که ناراحت است می پرسد صحبتتان تمام نشده ؟؟؟(کمی که حرف می زنیم متوجه می شوم که حضور ما در راهرو ظاهرا مطلوب دوستان نبوده !!!)تقریبا عصبانی شده (بخوانید تحقیقا خیلی ) ازش می پرسم خد وکیلی من تو محل رفت و آمد ایشان ایستاده ام یا اینکه ایشان از محلی که بنا به عقل متعلق به خانم است رد شده اند ؟ما مزاحم کسی شده ایم یا آقایان مزاحم ما هستند ؟ ....
آن بنده ی خدا را رد کردم که برود و با آقای الف ایستادم به بحث کردم (آدم عصبانی می خواهد عصبانیت اش را سر کسی خالی کند حتی اگر آن بنده ی خدا اصلا مقصر نباشد!!!!)
خلاصه شب خوبی نبود (گرچه اعتراف می کنم اگر حضور آقایان محدود به 7 یا 8 نفر می شد بچه ها اینقدر عصبانی نمی شدند.و من هم ) و نمی دانم آقایان حاضر نمی شوند غیرت شان را در صورتی محل بگذارند که بخواهد برایشان سختی به بار آورد .غیرت قطعا چیزی بدی نیست (به این معنی غیرت دینی نه تعصب واره هایی که بین معمول برادران ما رایج است )اما قطعا دین حرفش این نیست که صرفا خانم ها خودشان را جمع کنند .دین چیزی که از ما می خواهد شاید این است که زن و مرد نسبت به اجرای حکم خدا و حفظ حدود (از نمازش بگیر تا حجاب و بر خورد محرم نا محرم و ....)غیور باشند .و این است که اگر درون ما ریشه بدواند نه آزار دیگران را به بار می آورد و نه ....