نمی دانم چرا آمدم این جا
مادر بزرگ من هر روز سه بار از وقتی آمده خانه ما چمدان هایش را مرتب می کند نمی دانم لای این خنضر پنزر ها چه پیدا می کند که این همه تلاش می کند که دائما امار به روز شده شان را داشته باشد .شاید از عوارض پیری است
هر دفعه که صدایم می کند تا از بین ان همه چیز عجیب و غریب بایش چیزی پیدا کنم
به ذهنم می رسد که من هم چمدانی لازم دارم
اما در عمق وجودم فکر می کنم سفر بس دور است.و هنوز بسیار مانده تا من هم چمدانی بخواهم .
یا حق
<< Home