Saturday, May 07, 2005

مرغ الف ،شین، قاف


_ببین !.. نشنید
دینگ،دینگ ایستگاه بعدی میدان حر
هم چین دلم می خواد زیر گلوی جوجوش رو نوازش کنم .سبز از این مرغ های الف،شین،قاف پشت کله اش هم یه کم گره.
صدا می زنم:دختر بچه.
حکما خرید از بچه غیر ممیزاشکال داره . اما این که ممیز اگه نبود که صد تومن از دویست ومن رو پس نمی داد که فال دونه ای صد تومنه .
خندم می گیره گی گم دو تا فال می خوام که انصافش به هم نخوره ،این جوری با هم اینقده حرف زدیم که بشه به مرغ الف،شین،قاف که پشت
کله اش گره دست زد.
می خوام بپرسم مرغش رو از اون پسره که شادمان پیاده می شه گرفته یا قطارش رو گر چه تا حالا از اون فال نخریدم .دینگ دینگ نواب بلند
می شه. فال ها رو می ذارم تو کیفم که شاید تو سالن مطالعه بدم به بچه ها .
تا کیفم ببندم شادمان پیاده شده .
حکما ممیز بود .