Saturday, November 06, 2004

وقتی آدم ها از کوچکی دنیا بزرگ می شن!

وقتی تو ??? خبر هاي مردن و زنده موندن این آقايه عرفات رو ديدم دلم خواست بنويسم گر چه حيف این شب ها است که عمرم پاي نت و بچه بازی هاي این همه آدم بزرگ ها حروم کنم
هی عمو جان!!!!!!!!!!1
رفتنی شدی؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!
ياد اون روز ها به خير که ما زير عکست _زير همون عکسی که دستای بيوه ي رابين را بوسيدی_ می نوشتيم که اینک چريک جبهه ي الفتح بوسه می زند به دستان بيوه ي استعمار!!!!!!
ياده آن روز ها به خير تر که کسی می گفت:
آنک درون شعله ي آتش
موسّا حقيقتی خواهی ديد
ميلاد فوج ها چريک فدایي
در چشمهاشان شرم شريف شرق و
در دست ها شان قلبی براي ایثار

(آری چريک ا جبهه يه الفتح)(یه پوزخند)

نمي خواهم زياده بنويسم مثل عرفات مثل بسياری ديگر است . همان هایي که جو ميگيردشان و شروع می کنند. دوست دارم خوش بين بشم و نگم همان هایي که از همان اول فرصت طلبانه شروع می کنند!!!!!
مثل عرفت مثل خيلی هاي ديگه است که نه رومی روم اند نه زنگی زنگ.
این عمو هيچ وقت تو زندگيش مشخص نکرد مسلمون يا کمونيست.نه خودش و نه الفتحش .آدم هاي که عشق شعار هاي چرت پان عربيسم اند (يا بابا نزديک تر همين لاطائلاتی که خودمون هم داريم که چو ایران نباشد تن من مباد)وقتی هم که 50 سالت شد مي بينی که اینا نون و آب نمی شه و گذشت زمان این چرت ها. و زن اولت قدس رو سه طلاقه می کنی و ميری با سها ازدوج می کنی که هم فال و هم تماشا . نمي صرفه آدم همه ي زندگيش رو بذاره رو مبارزه واسه ي قرداد های زبانی یا مثلا" نژادی و هيچی گيرش نیاد !!!!!!
مثل این عمو مثل خيلی هاي ديگه هم هست
وقتی که حق رو گم کردی ديگه لازم نيست که دنبال باطل بگردی
مثل عرفات و ...



یا حق